به گزارش ویژه نامه ضیافت مشرق به نقل از تسنیم، ماه مبارک رمضان در جبههها ویژگیهای خاص خودش را داشت. در خط مقدم و نزدیک عملیاتهای مختلف در گرمای شدید جبهههای جنوب، میان نیزارها، سنگرهای خاک آلود، زیر خمپارههای گاه و بیگاه و کور دشمن، کمبود غذا و آذوقه و... همگی شرایط خاص و منحصر به فردی را برای رزمندگان روزه دار میساخت که ذکر هر کدام از این شرایط، خود به خاطرهای ماندگار تبدیل شده است.
پاسدار حسن ملکی، رزمنده و جانباز 45 درصد هشت سال دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از ماه مبارک رمضان در هشت سال جنگ تحمیلی چنین میگوید: "در جبههها به خاطر شرایط خاص مکانی گاهی روزه گرفتن امکان پذیر نبود. مثلا عملیاتهای خط مقدم معمولا 24 ساعته بود و چون جای ثابتی نداشتیم معلوم نبود روزههایمان درست است یا نه. اما بچهها با مشورت روحانی گردان روزه میگرفتند. همه بچهها دوست داشتند روزه بگیرند. آنقدر علاقه به روزه گرفتن داشتند که در ماههای قبل از رمضان نذر میکردند که در رمضان توفیق پیدا کرده و روزه بگیرند.
چند ساعت قبل افطار، ماشینهای حمل غذا و آذوقه میآمد. با اینکه بچهها همه برای گرفتن روزه سختی زیادی کشیده بودند و گرسنگی و تشنگی فشار زیادی به آنها آورده بود اما برای گرفتن افطار خود پیش قدم نمیشدند. مینشستند و دائم به هم تعارف میکردند و دوست داشتند دوستانشان زودتر از آنها افطار کند. گاهی بچهها موقع افطار اشک میریختند و این اشک از سر شوق بود که توانسته بودند روزه آن روز را کامل گرفته و به افطار برسانند.
جانباز ملکی در ادامه یاد احیاهای با صفای آن روزها را زنده میکند و میگوید: "همه روزهای ماه رمضان با روزهها و راز و نیازهایش یک طرف و شبهای احیا در جبهه یک طرف دیگر؛ صفایی که احیاهای جبههها داشت قابل وصف نیست. تا الان که حدود 25 سال از اتمام جنگ میگذرد هنوز هیچ کدام از احیاهایم صفای شبهای احیای آن روزها و در جبههها را نداشته است. خیلی از بچهها شب 23 ماه رمضان که میگذشت صفای خاصی پیدا میکردند و به اصطلاح ما نور بالا میزدند و میفهمیدیم که اینها حاجتشان را گرفته و قرار است شهید شوند. خیلی از دوستانمان در همین احیاهای منطقه برات شهادت و کربلای اصلیشان را گرفتند و چند روز بعد به شهادت رسیدند. کسانی مثل شهید حیدری فر، شهید محمد صفایی، شهید حسین مجد و شهید جواد فیاض که همه از دوستانم بودند، در همین شبها حاجت روا شدند."
تمام رمضانهای جبهههای جنگ در ایام گرما و برای روزه دار تحملی تشنگی سخت بود. ملکی با یاداوری این نکته میگوید: "صبحها آموزشهای سنگین نظامی داشتیم و این آموزشها برای ماه رمضان استثنا پذیر نبود. همان ایام فقط بعد از نماز ظهر 2 ساعت استراحت داشتیم. گرما بیداد میکرد. وقتی توی چادر مینشستیم، بعضی بچهها سطلهای پر از آب میآوردند و ما چفیههایمان را در آن خیس میکردیم و روی صورتمان میگذاشتیم تا از تشنگی و حرارت بدنمان اندکی کم شود. آن دو ساعت استراحت برایم خیلی خاطره انگیز بوده است.
در ماه رمضان بچهها با لب تشنه عاشورایی میشدند. ماه رمضان همه هشت سال جنگ در فصل گرما بود. تمام خاطرات ما از رمضان جبهه از گرما و تشنگی زیاد آن است. طاقت بچهها در روزه داری با همه مشکلات خاص جبهه و جنگ زیاد بود و این صبر زیاد هم نتیجه ایمان بالای آنها بود."
هیچ چیز مانع مبارزه بچهها نمیشد.چه در رمضان و چه دیگر ایام سال و با وجود مشکلات مختلف داخلی و خارجی؛ جانباز ملکی میگوید: "در ایامی که بنی صدر فرمانده کل قوا بود و به خاطر برخی دشمنیهایش در جبههها اختلاف افکنی میکرد و به ما پاسدارها در جنگ آذوقه نمیرساند، ماه رمضان آغاز شد. ما با کمبود آذوقه بسیار مواجه بودیم. خیلی وقتها رزمندهها با اینکه روزه بودند اما تا 48 ساعت چیزی برا خوردن به غیر از نان خشک نداشتند. اما با همین آذوقه کم هم سحر و افطار خود را برگزار کرده و روزه میگرفتند و در میدان جهاد هم چیزی کم نمیگذاشتند."
او چنین ادامه میدهد: "معمولا عبادتهای ماه رمضاندر جبهه جمعی برگزار نمیشد. هر کدام از بچهها تک نفره با خدا حال میکرد. هر کسی با چفیهاش گوشهای مینشست و گاهی تا صبح احیا گرفته و راز و نیاز میکرد."
ملکی با اشاره به آزار و اذیت بیشتر عراقیها در این ماه میگوید: "عراقیها هم در ماه مبارک رمضان پاتکهای سنگین به گردانها میزدند. آنها میدانستند که ما در ماه رمضان روزه میگیریم، بیشتر آتش میریختند و پاتک میزدند. عملیاتهای مختلفی در ماه مبارک رمضان داشتیم از جمله عملیات رمضان که رزمندگان طی ان خیلی اذیت شدند. عملیات رقابیه که بین سوسنگرد و بستان اتفاق افتاد هم در ماه رمضان بود و من در آن حضور داشتم. عملیات سنگینی بود اما خدا کمک کرد و الحمدلله پیروز شدیم. من در عملیات مسلم ابن عقیل در غرب کشور موجی شدم و در حلبچه شیمیایی و بعد از این مجروحیتها دیگر به من اجازه شرکت در عملیات را ندادند و فقط در ستاد ماندم."